شما اینجا هستید : خانه  »  داستان کوتاه انگلیسی   »   داستان کوتاه انگلیسی BE PATIENT باترجمه فارسی

داستان کوتاه انگلیسی BE PATIENT باترجمه فارسی

داستان کوتاه انگلیسی BE PATIENT باترجمه به فارسی اثر Mayo Clinic

داستان کوتاه انگلیسی BE PATIENT باترجمه فارسی

متن فارسی و انگلیسی داستان BE PATIENT صبور باش به صورت جدا از هم از نویسنده ی معروف خارجی Mayo Clinic مایو کلینیک بافرمت pdf و تکست

داستان صبور باش اثر مایو کلینیک :

[tabby title=”ترجمه فارسی”]

این داستانی حقیقی است که در یکی از ایالت های ایالات متحده اتفاق افتاده .مردی از خانه بیرون آمد تا نگاهی به وانت نوی خود بیندازد و آنرا تحسین کند. ناگهان با چشمانی حیرت زده پسر سه ساله خود رادید که شاد و شنگول با ضربات یک سنگ به یک طرف ماشین خراش می اندازد. مرد بطرف پسرش دوید، او را از ماشین دور کرد، و دستهای پسر بچه را برای تنبیه چندین بار ضربه زد او یادش نبود که در دستش آچاری هست. وقتی خشم پدر فرو نشست با عجله فرزندش را به بیمارستان رساند.
هرچند که پزشکان نهایت سعی خود را کردند تا استخوان های له شده را نجات دهند اما مجبور شدند انگشتان هر دو دست کودک را قطع کنند. وقتی که کودک به هوش آمد و باندهای دور دستهایش را دید با حالتی مظلوم پرسید؟بابا متاسفم برای وانتت اما انگشتان من کی در میان؟پدر خیلی داغون به سوی وانتش برگشت و شروع به لگد زدن به ماشین کرد . بعد نشست و نگاه کرد به خط خطیهایی که پسرش روی وانت کشیده بود . پسر کوچولویش نوشته بود . بابا عاشقتم . پدر بعد از خوندن این نوشته خودکشی کرد.

[tabby title=”متن انگلیسی”]

This is a true story which happened in the States. A man came out of his home to admire his new truck. To his puzzlement, his three-year-old son was happily picked stone and scratched lines on the side of the truck. In his anger, the man ran to his son, knocked him away. And took the little boy’s hands and hit it many times as punishment, not realizing he was using a wrench. When the father calmed down, he rushed his son to the hospital.

Although the doctor tried desperately to save the crushed bones, he finally had to amputate the fingers from both the little boy’s hands. When the boy woke up from the surgery and saw his bandaged stubs, he innocently said, “Daddy, I’m sorry about your truck.” Then he asked, “But when are my fingers going to grow back?” The father was so hurt. He went back to truck and kicked it a lot of times. Sitting back he looked at the scratches, little boy wrote “I LOVE YOU DAD.” Later then committed suicide.

Think about this story the next time someone steps on your feet or you wish to take revenge. Think first before you lose your patience with someone you love. Trucks can be repaired. Broken bones and hurt feelings often can’t. Too often we fail to recognize the difference between the person and the performance. We forget that forgiveness is greater than revenge.

People make mistakes. We are allowed to make mistakes, because we human beings are not perfect. But the actions we take while in a rage will haunt us forever.

[tabbyending]

به این پست امتیاز دهید.

نظرات

  • نظرات پس از تایید مدیریت نمایش داده خواهند شد.
  • لطفا نظرات خود را بصورت فارسی تایپ کنید.
منتشر شده : 0 در حال بررسی : 0